عقل تک بعدی بدان جان کندن است



زندگی با رویکرد معنوی

ما وقتی بصورت انسان وارد این جهان میشویم بدنمان دارای یک حس حیوانی جسمانی  یا "امیال" و روحمان دارای یک حس معنوی یا "وجدان"  است. ذهن ما این توانایی را دارد که هشیاری خدادادی ما را صرف تقویت حس یا وجدان ما  و یا صرف تقویت حس حیوانی جسمانی ما یا امیال ما کند. از آنجا که محیط و فضای اطراف ما، یک محیط و فضای دنیوی و به اصطلاح زمینی است و ما غرق در این فضا هستیم، ما این محیط و فضا را بیشتر حس می کنیم و حس جسمانی یا امیال حیوانی خود را بیشتر مورد توجه قرار می‌دهیم و خیلی زود ذهن ما یاد می‌گیرد که چطور هشیاری خدادادی ما را صرف بعد جسمانی ما کند و امیال ما را تقویت نماید. او در این کار مهارت پیدا می کند و موفقیت های چشمگیری هم بدست می آورد. اما حس و وجدان ما همچنان در حد ابتدایی و اولیه خود بصورت خیلی ضعیف و لاغر و نحیف باقی می ماند.

اما خداوند هدف از خلقت ما را تقویت حس و وجدان که از جنس خودش است، قرار داده ولی ما از آن غفلت کرده و غافل می شویم. لذا روز بروز از هدف اصلی و خداوند دور میشویم و در دنیا و دنیاطلبی غرق میشویم. ما در دنیای خود، با استفاده از توانایی‌های ذهنی خود قادریم حتا نیازهای و معنوی خود را هم بصورت ذهنی و مصنوعی در ذهن خود شبیه سازی کنیم و آن را بجای وجدان واقعی خود بکار ببریم. حتا یک خدای ذهنی هم برای خود در ذهن مان خلق میکنیم و آن را می پرستیم و به اینصورت هم دارای حس جسمانی و دنیوی و هم دارای حس و معنوی میشویم و بصورت کاذب مجهز به هر دو حس می شویم و احساس می‌کنیم که دیگر کامل شده ایم. و چون همه همین کار را می کنند هیچوقت هم به اشتباه خود پی نمی بریم. حتا بصورت جمعی و اجتماعی هم برای این کار مان دفتر و دستک و سازمان و حزب و گروه و هیئت مذهبی درست می کنیم و دارای آداب و رسوم و فرهنگ هم میشویم.
اما خداوند اجازه نمی‌دهد که ما تا ابد در این اشتباه خود باقی بمانیم و با تلنگر هایی که مرتب به ما می‌زند و به اصطلاح قرآنی با "ریب المنون" و اتفاقات ناگواری که برای ما پیش می آورد مرتب به ما یادآوری می کند که از مسیر اصلی زندگی و رشد دور شده ایم. در طول تاریخ بشر معلوم شده که فقط اندکی از انسانها متوجه این اشتباه و غفلت خود شده اند و اکثریت مردم  همان مسیر جسمانی و غیر را در پیش گرفته و به تقلید از یکدیگر با همین روش جلو رفته‌ و غرق در بدبختی های این نوع زندگی شده اند و با همین طرز تفکر هم از دنیا رفته اند.
مولانای بزرگ اما در کتابهای خود دیوان شمس و مثنوی معنوی مفصلاً به این انحراف بزرگ بشر پرداخته و با تمثیل های فراوان و استدلال های گوناگون ثابت کرده که چه ترفند ها و حیله گری هایی که انسانها بکار می برند تا این نوع زندگی را توجیه کنند و ادامه دهند اما موفق نمی شوند و علیرغم اینکه نتایج شوم و بد این نوع تفکر و زندگی را مرتب به چشم می بینند، بازهم  بر اشتباهات خود اصرار می ورزند و خود را از یک زندگی و معنوی توأم با شادی و آرامش محروم می کنند. آنها به علت  تقلید از یکدیگر همین راه را در زندگی ادامه میدهند و به انواع غم و غصه و افسردگی و بیماری های ذهنی و روانی و حتا جسمی دچار می شوند و باز هم دست بر نمی دارند. مولانا این اندک انسانهای آگاه را که به راه زندگی برگشته و به خدا زنده شده و از زندگی (در واقع مردگی) دنیوی نجات یافته اند را پس از پیامبران، انسانهای به حضور رسیده ای میداند که میتوانند الگوی خوبی برای دیگران هم باشند. انسان فقط با اصلاح طرز تفکر خود و چرخش از مردگی ذهنی به زندگی واقعی می تواند به خدا زنده شود و زندگی اش را در تمام مراحل توام با شادی و آرامش طی کند.
و امروز در عصر ما که به حق عصر انفجار اطلاعات نامیده شده است، جناب شهبازی در تلویزیون ماهواره ای گنج حضور توانسته اند آموزش های مولانا را به زبانی ساده و مفهوم بصورت درسگفتارهای هفتگی اجرا نمایند و تاکنون با اجرای 791 برنامه تفسیر اشعار مولانا موفق شده اند هزاران نفر را از گمراهی های ذهنی و "من ذهنی" نجات بخشند و به زندگی واقعی برگردانند.


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ولایتمداران تاسیسات صنعتی و ساختمانی فیلم رایگان free film بهترین وبلاگ آموزش سریع و آسان زبان فروش مخزن آب پلی اتیلن - مخزن پلاس فلش مموری یک وبلاگ نویس عاشق دنیای فناوری، شبکه و امنیت Girly Web http:// peymancenter .blog.ir کتابخانه امام خمینی یزد